طرح

گفتگو روی مسایل فرهنگی-اجتماعی-سیاسی

طرح

گفتگو روی مسایل فرهنگی-اجتماعی-سیاسی

یک بیداری

وقتی همه بیدار شوند. صبح شده باشد و نسیم سبز سحر از لای پرده های اتاقت بوی عکاسی پاش دهد. وقتی صبح در تنبلی یک ظهر بی رمق کلیشه ای نشده باشد. بهار هم باشد، کسی به هوای رسیدن آن کاخهای موهوم سرنوشت تمام روزدیوانه وار عکسهای آنرا نخورد- خاک نبلعد بل هوای امید ریز بهاری استشمام کند.

چه سخت است این مرز را درحال عبور  دیدن، چه قدر زیباست شانه های مسئولیت پروریدن و خود تا آن فرامرزها "به مژگان خاک ره چیدن و رفتن". زیبایی این سختی را باید به احساس نشاند، باید بیدار شد. باید جریان زمان را لمسید وفریاد های خفته ای قرن را از ژرفای قلب بویید.

من چکمه ای ماندن در گل را ندارم، من پا برهنه ام. مثل یک شبه باید تا برقله های بیم بامداد سرداد. من می خواهم من و تو کوله بار کثیف دیگرانرا هم شسته و سبکتر کنیم- خیلی چیزها ارزش زخمهای برجا مانده از طناب برسینه و بازوها راندارند. تیز تر برویم برادر روز ناوقت است...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد